سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز گار بی معرفت

رفت ولم کرد 

دوستش داشتم 

عاشقش بودم 

می مردم براش

ولی 

ولی لعنت به این روزگار

لعنت به من 

دنیایی بی معرف

بی معرف هنوز هم عکسهاتو دارم

هنوزم پیراهنم بوی تو رو میدند

هنوزم به یاد تو تی میکنم خیابونها رو

میرسم به کوچه تون کوچه خالی از تو شده

اما هنوز توی هواش پر از عطر خیاله تویه

من به یاد گذاشته ها هر روزمو سر میکنم

خبر داری که بعد تو به روز من چی امده

خبر داری بعد تو دیونه شدم با غصه هام خونه شدم

ای کاش منم میمردم 

ای کاش برم تو خیابان یه ماشین بزنه به من

ای کاش هیچ وقت تو رو نمیدیدم

ای کاش عاشقت نمی شدم 

خبر داری از وقتی که رفتی گل های خونه تون خشک شدن

خبر داری دیگه پرندها نمی خونند 

هرشب عکسات تو یه دستم 

چشمام پره اشکه

دوست دارم برم دریا همون جا غرق شم

من از این روزگار قده یه دنیا طلب کارم

لعنت به تو ای روزگار 

یادته خودت گفتی به من 

که هر گز ترکم نمی کنی نمیری

حالا سهم من از چیه

یه مشت خاک شده با یادی عشق اون روزها